نشانه هاي فراماسونري در جريان انحرافي - بخش سوم

تأکيد بيش از حد بر ناسيوناليسم سؤال بر انگيز است

یزدفردا :حجت الاسلام قاسم روانبخش:اشاره: در شماره قبل درباره يکي ديگر از مباني فراماسونري يعني ناسيوناليسم بحث کرديم و مقررشد که در اين شماره سخنان جريان انحرافي دولت را در اين باره با اين مباني مطابقت دهيم. اکنون بخش دوم اين مبحث تقديم خوانندگان محترم مي‌گردد.

ب. تطبيق آراي جريان انحرافي و نفوذي در دولت بر اصل ناسيوناليسم فراماسونري

تطبيق نظريات جريان انحرافي با آراي ماسون‌ها يک روش کاملا مستند و علمي است. اسفنديار رحيم مشايي در اين راستا در همايش ايرانيان خارج از کشور، مکتب ايران را به جاي مکتب اسلام نشانده، مي‌گويد:"من اصرار دارم برمکتب ايران، بعضي‌ها ممکن است بر من خرده بگيرند که تو چرا نمي‌گويي مکتب اسلام، مکتب اسلام دريافت‌هاي متنوعي از آن وجود دارد. دريافت ناب از حقيقت ايمان و حقيقت توحيد و حقيقت اسلام، مکتب ايران است؛ بايد از اين پس ما مکتب ايران را به دنيا معرفي کنيم"(سايت شوراي عالي ايرانيان،14/5/89)

پس از آن که علما و بزرگان دين از جمله آيت ا... مصباح درباره اين اظهارات غير اصولي و منحرف موضع گرفته تصريح کردند" کساني که بي شرمانه شعار مکتب ايران را مي‌دهند خودي نيستند" درصدد توجيه و تاويل سخنان خود بر آمده مي‌گويد" اين حرف من (مکتب ايراني ) حرف جديدي نبود بلکه حرف امام است. امروز حرف‌هاي مختلفي در دنيا به نام اسلام زده مي‌شود؛ آيا ما قبول داريم؟ بلکه اسلامي را قبول داريم که در ايران مستقر است "( سايت استقامت17/8/2010)

به دنبال اين توجيهات، رئيس جمهور نيز به کمک وي آمد و گفت: منظور رحيم مشايي مکتب اسلام ناب محمدي(ص) است که امروز کانون آن ايران است.

ولي موضع گيري‌هاي بعدي، نشان داد که توجيهات فوق به دليل ترس از افکار عمومي و افشا نشدن اهداف پشت پرده آن است. بي ترديد مبدع مکتب ايران امام(ره) نيست؛ بلکه اين يک اتهام ناجوانمردانه است. امام(ره) همواره بر مکتب اسلام ناب محمدي(ص) تاکيد مي‌فرمود و مطرح کنندگان جمهوري ايراني و مکتب ايران را عمال خارجى مي‌دانست: " اين‌ها مى‏خواهند كه اين جمهورى اسلامى كه از آن مى‏ترسند و اربابانشان هم از همين جمهورى اسلامى، از اسم اسلام، مى‏ترسند [نباشد] ولهذا عمالشان به اين راه افتادند كه لازم نيست جمهورى «اسلامى» باشد، خوب، «جمهورى» باشد؛ «جمهورى ايرانى» باشد؛ «جمهورى دمكراتيك» باشد. اين براى اين است كه اين‌ها از اسلام مى‏ترسند، از اسلام آن چيزهايى كه بايد نبينند ديدند، اسلام تودهنى به آن‌ها زد و بيرونشان كرد از مملكت! اين‌ها از اين مى ترسند. ولهذا كوشش مى‏كنند خودشان و عمالشان، كه به هر صورت هستند، آن هايى كه به هر صورت هستند، كوشش مى‏كنند كه اين كلمه «اسلام» تو كار نباشد؛ هرچه مى خواهد جايش باشد. اين‌ها راضى هستند كه هرچه جاى كلمه «جمهورى اسلامى» هرچه مى‏خواهيد بگذاريد؛ اسلام نباشد؛ ديگر هرچه مى‏خواهد باشد ( صحيفه نور، ج‏8، ص: 44 )

مبدع مکتب ايران کيست؟

مبدع مکتب ايران يک مورخ يهودي به نام "ريچارد فراي" است. وي از زمره مورخاني است که در سده اخير درباره تاريخ باستان و اسلام و ايران به تحقيقات پرداخته است. اين دسته از مورخان که فارغ از مليتشان، همگي يهودي هستند، منبع اصلي ايران شناسي شناخته مي‌شوند به گونه‌اي که بدون استناد به کساني مانند فراي، پوپ، کريستن سن، اشميت، آستروناخ، کخ، گيرشمن و... نمي‌توان در باره ايران باستان سخن گفت. اين افراد که همگي هويتي مشکوک دارند، عامل اصلي شناساندن تاريخ ايران بخصوص دوره باستان آن شناخته مي‌شوند تا حدي که آن‌ها تاريخ ايران را بهتر از مردم کشورمان مي‌شناسند. اين تاريخ سازي که با دامن زدن به ناسيوناليسم ايراني در سايه تحريف و يا اغراق در باره وقايع گذشته انجام شده، ريشه بسياري از مشکلات کنوني به‌ ويژه در بين روشنفکران ايراني به شمار مي‌آيد و همزيستي مسالمت آميز مردم ايران را که سال‌ها در پناه آموزه‌هاي قرآن به خوبي با همسايگان مسلمانشان زيسته اند، هدف قرار داده است. درباره سوابق "فراي" کافي است گزارش وزارت اطلاعات در سال 1376 در كتاب "هويت" ملاحظه شود؛ در صفحه 131 اين كتاب آمده است: «ريچارد فراي چندي پيش به دعوت و تلاش برخي روشنفكران داخلي به ايران سفر كرد و در طول اقامت خود در تهران با استفاده از برخي عناصر نا آگاه اقدام به جمع‌آوري گسترده اطلاعات محرمانه كرد. ريچارد فراي كه همكاري به ظاهر علمي او با سيا امري آشكار است، در اين سفر تا آن جا پيش رفت كه حتي براي جذب برخي مديران اجرايي و آموزشي كشور اقدام كرد كه البته اين تلاش با برخي هوشياري‌ها ناكام ماند.

وي همچنين نويسنده كتاب "عصر زرين فرهنگ ايراني" و بنيانگذار مركز مطالعات خاورميانه در آمريكا مي‌باشد. فراي در مصاحبه‌اي با شبکه امريکايي CNN در پاسخ به سؤال جهت‌دار مجري اين شبکه (آسيه نامدار)، مبني بر اين كه "ايراني که شما از آن صحبت مي‌کنيد زير سلطه ملاها و آيت الله‌ها قرار دارد"، اظهار داشت که مردم خوب و مردم بد در همه جاي جهان وجود دارند و حکومت مذهبي در ايران نيز از بين مي‌رود و همه چيز تغيير مي‌کند. اين آمد و شد حکومت‌ها در گذشته نيز بارها وجود داشته است." (سايت رجا نيوز، 18 آبان 89) فراي از اعضاي هيات مشاوران بنياد مطالعات ايران وابسته به اشرف پهلوي بوده و همكاري به ظاهر علمي او با سازمان سيا پس از جنگ جهاني دوم در قالب مؤسساتي چون "اداره خدمات استرات‍‍ژيك" وابسته به اين سازمان امري آشكار است. وي با دعوت رحيم مشايي در همايش ايرانيان خارج از كشور شرکت کرد و با پيشنهاد مشايي خانه مجللي در شهر اصفهان از سوي رئيس جمهور براي اقامت به او اهدا گرديد! اکنون روشن مي‌شود که مناديان مکتب ايران، از ابداع چنين اصطلاحي چه هدفي را دنبال مي‌کنند.

منظور مشايي از مکتب ايران

منظور از مکتب ايران در سخنان مشايي اسلام ناب محمدي(ص) نيست؛ زيرا اگر منظور وي اسلام ناب بود نياز به جعل اصطلاح جديد نبود. شواهد و قراين و مواضع بعدي او نشان مي‌دهد که مرادش از مکتب ايران، همان ناسيوناليسم ايراني است که به برخي از آن شواهد اشاره مي‌کنيم:

1. مشايي در سخنراني خود در دوره رياستش بر سازمان ميراث فرهنگي، با تجليل از همه کساني که حتي در زمان طاغوت و پهلوي در راستاي توسعه فرهنگ ايراني‌گري کوشيده‌اند گفت: "مايلم قبل از هر چيز تشکر بکنم از همه کساني که حتي پيش از انقلاب در عرصه توسعه صنعت گردشگري کشور تلاش کرده‌اند خيلي از اون‌ها الان در قيد حيات نيستند همه کساني که براي اعتلاي کشور تلاش کرده‌اند اجر و مزدشون در پيشگاه خداوند محفوظ است." وي سپس افزود: "هر کسي که عشق ايران در دلش باشد اين در نزد خداوند مأجور است." (سايت مشايي، مرداد 1387) معلوم نيست اين جمله با اين کليت را بر اساس چه مبنايي مطرح کرده است. آيا بهاييان و دشمنان خدا نيز اگر عشق ايران در دل داشته باشد واقعا در نزد خداوند مأجورند؟!

2. مشايي در همان سخنراني شوراي ايرانيان مي‌گويد: "باور دارم که واژه ايران ذکر است، ذکر است چرا ذکر است؟ شما در ذکر دنبال چه مي‌گرديد؟ ذکر واژه‌اي است مرتبط به روح مؤمن به جهان درون باور کرده به ارزش‌هاي متعالي. از ذکر چه مي‌جويند ذاکران همان را بجويند از ايران. ايران ذکر است"! (سايت شوراي عالي ايرانيان،14/5/89) و در ادامه مي‌افزايد: "انديشه ايراني جوهر دارد گوهر است، بروز ظهور انديشه ايراني همه‌اش زيباست. مرا مظهر ايراني نپنداريد. من تلاش مي‌کنم تا مظهر يک ايراني باشم اما بدانيد همان جا که زيبايي را مي‌يابيد آن گوهر ايران است؛ در کردار، در پندار، در رفتار، در بينش، در کنش ايران است" (همان) روشن است که اين‌گونه ادبيات، جز بر اساس اعتقاد به ناسيوناليسم صادر نمي‌شود؛ ادبياتي که خفيف‌تر از آن در زمان شاهان و سپس در زمان دولت اصلاحات ترويج مي‌شد. شعار پندار نيک، کردار نيک، گفتار نيک نيز که از شعار‌هاي رسمي زرتشت است به نحوي در اين سخنراني برجسته شده است تا بر آموزه‌هاي دين ايراني هم تاکيد شده باشد.

3. به دنبال اين حرکت، اجاره منشور کوروش از موزه لندن براي مدت 4 ماه و انتقال آن به ايران و انداختن چفيه بسيجي به گردن مجسمه آرش کمان‌گير و يک سرباز هخامنشي و تجليل فوق العاده از منشور کوروش صورت گرفت که نوعي اهانت آشکار به فرهنگ بسيج و بسيجي و شهدا تلقي مي‌شد. وي در تجليل از کوروش و ايرانيت تا آن جا پيش رفت که در يکي از اظهاراتش گفت:"امروز منشور کوروش بايد نصب العين جامعه جهاني قرار گيرد"! و از اين زشت‌تر به تقديس پادشاهان پرداخت:" ملت ايران ملت بزرگي است. اگر به منشور کوروش نگاه کنيد مي‌توانيد به اين مسأله پي ببريد. امپراتوري کوروش در اوج قدرت بابل، اين کشور را فتح کرده است. انوشيروان يکي از فرمانروايان مقتدر بوده و البته بايد گفت اگر در اين‌جا از مديريت شاهي نيز تمجيد مي‌شود به خاطر نماد ملت ايران است." (روزنامه آرمان، 2/3/89، ص1)

4. گفتمان ناسيوناليسم ايراني تا آن جا پيش رفت که همشهري ماه در شماره 47- ويژه نامه ايران شناسي تير ماه 1389 -با چاپ عکس زيبا و مسيح‌گونه از کوروش در روي جلد خود، به حضور 189 کشور جهان به مدت شش ماه در اکسپوي جهاني شانگهاي اشاره داشت که از 11 ارديبهشت آغاز شده و مسؤولان بسياري از جمله مسؤولان رده بالاي دولت از آن ديدن کرده‌اند. اين نشريه در مطلبي با عنوان «مردان پارسي در سرزمين اژدها» آورده است: «زرتشت، کوروش، آرش کمانگير، ابن سينا و حتي سربازان هخامنشي هم آمده اند، هزاران کيلومتر دورتر از ايران در آن سوي قاره کهن در گوشه‌اي از غرفه، مردان خراساني رقص چوب مي‌کنند، چند گروهي پشت دار قالي نشسته‌اند از طبقه بالا بوي شله زرد مي‌آيد، اين جا اکسپوي 2010 شانگهاي در چين است» برجسته کردن نام کساني چون زرتشت، کوروش، آرش کمانگير و سربازان هخامنشي در نمايشگاه شانگهاي و قرار دادن مجسمه متحرکي از کوروش توسط متوليان فرهنگي کشور، نشان از حرکت تند به سوي ناسيوناليسم ايراني است.

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا